یه وقتایی متهم میشم به بیاحساس بودن ... یه وقتایی هم متهم میشم به زیادی احساسی بودن ... کدومش درسته؟؟!! یعنی میشه جفتش درست باشه؟!!!! مشکل کجاست؟ یعنی احساسات من بگیر نگیر داره؟ یا محیط بیرون و اطرافیان باهم فرق میکنن؟!! الان تا بگم محیط بیرون و اطرافیان میگن آهاااااان دیدی همه مشکلات رو میخوای فرافکنی کنی؟ عجب بساطی داریم ما.
یاد یه چیزی افتادم میگم ولی بم نخندینا!!! یادمه اخراجیهای 1 رو که دیدم تو خونه بودم. صحنه آخر فیلم (حمله تانکها به بیمارستان صحرایی و زیرگرفتن آدما و کشته شدن مجید سوزوکی) وقتی با صدای محمد اصفهانی تموم شد (دنیا رو با همه خوب و بدش ...) حسابی تحت تأثیر قرار گرفتم جوری که حداقل یه ربع بعدش داشتم گریه میکردم...
خیلی خندیدین؟! ... خودتونو جمع کنید بیجنبهها
از قصه این احساس یه چیز جالبتر اینکه سرکار یکی بهم میگفت من اولا فکر میکردم تو آدم بیاحساسی هستی بعدا فهمیدم نه خیلی هم احساساتی هستی!!! یه کم بعدترش دوباره بهم گفت تو بیاحساسی ... حالا من این وسط ...
من از عشق بارون به دریا زدم
به بارون و به آسمون دعوتیم
چه مهمونی باشکوهی شده
تو این لحظههایی که همصحبتیم
عجب آهنگ باحالیه. دم علیزاده گرم. امروز من کچل کردم همه رو از بس یه تیکه «من از عشق بارون به دریا زدم» رو خوندم!!! آخه بارون عشق منه دیگه و از عشق اون «دین و دل هر دو به دریا هم زند باکیش نیست!». من و بارون جونی خیلی از علیزاده و آهنگهاش خوشمون میاد.
الان که نشستم و لپ تاپ روی پامه احساس خیلی خوبی دارم. بارون خانمی جلوی روی منه و تو چشمای خوشگلش نگاه میکنم و حس آرامش قشنگی بهم دست میده. یه وقتایی خیلی مشکین و یه وقتایی روشن تر میشه . هردو جورش خیلی نازن.
«چشـم زیبای تـو چـون جـام شرابست مرا / مهر و عشقت به دلم عطر و گلابست مرا»
امشب قرار بود سه تایی (من، باران، بارانز بــِـرادِر) باهم فیلم ببینیم. میخواستیم از ساعت 10 ببینیم که دیگه تا 12 بخوابیم ولی به دلیل مشکلات فنی ایجاد شده حدودا ساعت 12 بود که پخش فیلم شروع شد. البته قبلش کلی سر اینکه چه فیلمی ببینیم چک و چوک کردیم. اول قرار شد لاری کراون رو با بازی تام هنکس ببینیم بعد بارانز برادر گفت من این فیلم رو دیدم. نجات سرجوخه رایان رو پیشنهاد کردم ولی قبلش اون گفت «بیاید لئون رو ببینیم هرچند من قبلا دیدیم ولی دوست دارم بازم ببینم» خلاصه «لئون» با بازی زیبای «ژان رنو» قطعی شد. میگفت آقا این فیلم شما رو تحت تأثیر قرار میده. بعد یه مدت میگه: دقیق ببینید که تحت تأثیر قرار بگیرید!!!
آقا انصافا فیلمش عالی بود و تحت تأثیر قرار گرفتیم پیشنهاد میکنم شما هم ببینید.
همه اینا رو گفتم برای اینکه اینو بگم:
یه وقتایی توی فیلم وقتی یه کم صحنه خشن ناک میشد، بارون توی بغل من خودشو قایم میکرد! منم سعی میکردم با دستام اونو بگیرم جوری که حس کنه یکی ازش مراقبت میکنه و مواظبشه. خیلی این حسو دوست دارم. حس اینکه آغوشت برای یکی که عاشقشی پناهگاه باشه واقعا محشره. الانم دوست دارم زودتر بریم بخوابیم و تا صبح این حس رو تجربه کنم!
آقا ما یه یخچال داریم از این پهلو به پهلو ها . چند وقتی بود بارون خانم نرسیده بود یه حالی به یخچال بده . ما هم که کلا از یخچال حال گیری میکنیم از بس کثیفش میکنیم . امروز که از خونه اومدم دیدم بـَـــــَـــــَـــــَـــــَــــــ تمیز شده مثل ماه
انصافا دمش گرم سه سوته تمیزش کرده بود
--------------
جاتون خالی امشب سیب زمینی سرخ کرده زدیم خفن . سیب زمینیهای گنده گنده با نمک و سس گوجه فرنگی آخ که چقدر خوشمزه بود . بچه که بودم همیشه دلم میخواست یه عالمه سیب زمینی سرخ کرده بخورم ولی خب هیچ وقت توفیق نشد و این سعادت نصیب ما نگشت!!! اما به جاش از وقتی هر چند وقت یه بار میزنیم تو رگ. انقدر که دیگه مثل قبلا وقتی اسم سیب زمینی سرخ کرده میاد هیجان زده نمیشم!
یه شعر از عطار با مطلع «آتش عشق» میذارم حال کنید.
البته خودم هم دارم یه شعر با همین مطلع میگم که بعدا میذارم تا حال کنید.
در هر حال جفتش تقدیم به عشق خودم بارون جونی!!!
آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطره ای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو به جان می سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
می نسازی تا نمی سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چون مثالت هیچ کس را روی نیست
روی بر دیوار هجران خوشتر است
خوش سال وصل تو بینم مدام
لا جرم در دیده طوفان خوشتر است
همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار حیران خوشتر است