آروزی دوچرخه سواری

یکی از آروزهای باران بانو  اینه که یه روز بتونه راحت توی شهر دوچرخه سواری کنه! 

صبح‌ها تا پارک سر خیابون رکاب بزنه و حالش رو ببره! 

 

قصد دارم یه دوچرخه توپ براش بخرم تا حسابی حالش رو ببره 

 

چند وقت پیش رفته بودیم یزد، یه محوطه ورزشی که دوچرخه کرایه میدادن 

جاتون خالی یه دوچرخه دونفره گرفتیم من جلو نشستم و باران بانو عقب 

ناقلا بعضی وقتها رکاب نمی‌زد و من فقط می‌رکابیدم! 

 یادمه توی محوطه آهنگ «همه چی آرومه» پخش می‌شد! 

 

خیلی خوش گذشت. 

 

  

بابای خوبم گفته است فکری به حالم میکند

با یک دوچرخه راحت از خواب و خیالم میکند

از بس میان خوابها خواب دوچرخه دیده ام

مثل دوچرخه بارها دور خودم چرخیده ام

اما چرا بابای من امروز و فردا میکند

کی این دوچرخه آشتی با قول بابا میکند

یک شب برفی

سلام به همه 

 

زیباترین شب برفی سال، شب تولد نازنین خانم خودم بود! 

 

قشنگ‌تر این بود که جشن تولدش رو توی یه کافی شاپ گرفتم که از پنجره اش ریزش برف‌ها پیدا بود. 

 

اون شب سه تا از بهترین دوستها مون هم دعوت بودن. سه تا سید! 

دوتا از اونا یه زوج مهربونن که تا حالا بهترین دوست خونوادگیمون بودن! مهران و مهرانه!

و سومی هم که تازه یه سال عقد کرده و از زمان کارشناسی تا حالا باهم دوستیم. سعید! 

 

اون شب بعد از مراسم من و باران‌بانو و سعید شروع کردیم به قدم زدن تو شب برفی و به هر درختی می‌رسیدیم برفهای روش رو می‌تکوندیم! چقدر قشنگ بود!!! 

 

 

 

هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارشِ مثقال،مثقال
فرستد پوشش فرسنگ،فرسنگ

اولین غزل من

برای اولین بار تو عمرم یه غزل گفتم!!!
تقدیم به عشق یکی یه دونه خودم 

زندگی بی‌تو برای من سرابی بیش نیست
بهترین‌ها هم برایم بی‌غم و تشویش نیست 

گرچه می‌دانم برای تو پشیزی نیستم
کار، کار عشق و رسوا کردنش با خویش نیست 

در جدل با شوق دل از روی شورانگیز تو
زود ماتم، بازی شطرنج من پرکیش نیست 

آتشین عشقی که از جانان تو در جانم است
در وجود هیچ کس، بیگانه و هم‌خویش نیست 

آنچنان این عشق تو در جان من غوغا کند
دین و دل هر دو به دریاهم زند باکیش نیست 

مسلم و نصران و جود و بت نمی‌فهمد مرا
اعتقادم در میان هیچ دین و کیش نیست 

فاش گویم بی‌تو باید جان به او تسلیم کرد
نیک می‌دانم به جز این چاره‌ای درپیش نیست 

البته چون شاعری بلد نیستم و این اولین شعرم  - به جز تک بیت‌ها - بود دوستان ایرادها رو ببخشند 

 

 

فقط برای من ممکن است!!!

به این می‌اندیشم که ممکن نیست کسی بتواند به کسی بگوید:

تو بهترینی
تو زیباترینی
تو دلدارترینی
تو همراه‌ترینی
تو مهربان‌ترینی
تو خواستنی‌ترینی
تو دوست‌داشتنی ترینی

... به جز من!

حالا می‌دونی چرا؟

چون همه اینایی که گفتم وصف کسی که فقط پیش منه
فقط مال خودمه

سر بقیه بی‌کلاه مونده