اولین غزل من

برای اولین بار تو عمرم یه غزل گفتم!!!
تقدیم به عشق یکی یه دونه خودم 

زندگی بی‌تو برای من سرابی بیش نیست
بهترین‌ها هم برایم بی‌غم و تشویش نیست 

گرچه می‌دانم برای تو پشیزی نیستم
کار، کار عشق و رسوا کردنش با خویش نیست 

در جدل با شوق دل از روی شورانگیز تو
زود ماتم، بازی شطرنج من پرکیش نیست 

آتشین عشقی که از جانان تو در جانم است
در وجود هیچ کس، بیگانه و هم‌خویش نیست 

آنچنان این عشق تو در جان من غوغا کند
دین و دل هر دو به دریاهم زند باکیش نیست 

مسلم و نصران و جود و بت نمی‌فهمد مرا
اعتقادم در میان هیچ دین و کیش نیست 

فاش گویم بی‌تو باید جان به او تسلیم کرد
نیک می‌دانم به جز این چاره‌ای درپیش نیست 

البته چون شاعری بلد نیستم و این اولین شعرم  - به جز تک بیت‌ها - بود دوستان ایرادها رو ببخشند 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد