یک شب برفی

سلام به همه 

 

زیباترین شب برفی سال، شب تولد نازنین خانم خودم بود! 

 

قشنگ‌تر این بود که جشن تولدش رو توی یه کافی شاپ گرفتم که از پنجره اش ریزش برف‌ها پیدا بود. 

 

اون شب سه تا از بهترین دوستها مون هم دعوت بودن. سه تا سید! 

دوتا از اونا یه زوج مهربونن که تا حالا بهترین دوست خونوادگیمون بودن! مهران و مهرانه!

و سومی هم که تازه یه سال عقد کرده و از زمان کارشناسی تا حالا باهم دوستیم. سعید! 

 

اون شب بعد از مراسم من و باران‌بانو و سعید شروع کردیم به قدم زدن تو شب برفی و به هر درختی می‌رسیدیم برفهای روش رو می‌تکوندیم! چقدر قشنگ بود!!! 

 

 

 

هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارشِ مثقال،مثقال
فرستد پوشش فرسنگ،فرسنگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد