آتش عشق

چقدر خوبه که یکی رو دوست داشته باشی 

و چقدرتر خوب که اونی که دوسش داری دوست داشتنی ترین باشه! 

--- 

امروز داشتیم تو خیابون میرفتیم که دیدیم یه مرد! سوار بر موتور یه بار سنگین هم رو دوشش داره! 

بارون جون گفت خداکنه زودتر به جایی که قراره، برسه!

من دیده بودمش ولی اول توجه نداشتم بعد گفتم خدایا شونه‌هاش رو پرطاقت کن! 

من و بارون خیلی وقتا که داریم باهم میریم افراد مختلفی رو که می‌بینیم براشون دعا می‌کنیم 

خیلی این کار رو دوست دارم. 

خدایا عاشقتم 

 

باران من بدون:

آتش عشق تو در دل پرشرر شعله ور است

حال ... از نگاه آینده

با خودم فکر می‌کنم توی یکی از مهم‌ترین مراحل زندگیم هستم 

تو زندگی فردی در مرحله تغییر 

و تو زندگی زوجی در مرحله اثبات عشق و اثبات اراده‌ای محکم برای تغییر 

گاهی وقتا خودم رو پنج شش سال یا حتی بیشتر می‌برم جلو 

و به این مرحله، یعنی الان، نگاه می‌کنم 

و مطمئن هستم که با لبخند نگاه خواهم کرد 

لبخندی پر از موفقیت 

 

چقدر این روزایی که داره میاد قشنگه !

 

میدونم یکی یه دونی خودم رو خیلی اذیت کردم 

اما خیلی سریع 

دیگر آن، این و قبل از این نخواهد بود!!! 

 

... ادامه ای شیرین

تا حالا که خیلی خوب پیش رفتیم 

امشب باهم رفته بودیم کافه رضا 

بارون جونی با یکی از دوستای شاعر قرار شعری داشت! 

منم خیلی ازش خوشم اومد، پسر خیلی ماهی بود 

---- 

تغییر رو تو خودم حس می‌کنم و راهی بس روشن پیش روی خودم می‌بینم

و البته در هوای صاف امشب باران هم پرامید می‌بارید! 

---- 

 

چندروز پیش یکی از بچه ‌ها سر کار اومده بود اتاق ما باهم حرف میزدیم 

من و اسماعیل و اون 

صحبت‌ها رفت سر شیرین کاری‌های وحشتناک بچه‌ها با هم دیگه!!! 

از وایسادن پشت در برای ترسوندن تا خوابیدن توی تابوت!! 

یکی از این کارا، تعریف کردن داستان مثلاً واقعی و وحشتناک توی قبرستون بود 

آقا خدا وکیلی داستانش وحشت‌آور بود 

هرچند واسه ما داستان رو درست و حسابی تعریف نکرد ولی من ایده این وحشت رو گرفتم 

و  خودم یه داستان توووووپ ساختم 

و منتظر یه فرصتم واسه تعریف کردنش

شروعی سخت ...

یه روز خیلی سخت رو دارم پشت سر میذارم... 

خیلی سخت 

خیلی از اینکه انگار دوباره داره فضای قبلی توی زندگیم درست میشه وحشت کرده بودم 

 اما ... 

اما سعی کردم استقامت به خرج بدم و خدا و داداشی کمک کردن 

 

و خدا رو شکر امروز به خیر گذشت...

انتظار ...

روزها و لحظات قشنگی رو دارم طی می‌کنم 

لحظاتی که پر از انتظارن 

انتظار یک شروع دوباره و عالی 

میخوام همه سعی ام رو بکنم که تا ایندفعه همه چیز قشنگ باشه 

 خدای خوب و مهربونم میدونم که خودت کمکم می‌کنی 

ولی من هم باز ازت میخوام که دست یاریت رو همراه من کنی

... 

انتظار می‌تونه خیلی قشنگ و نشاط آور باشه یا خیلی کشنده 

انتظار الانم رو خیلی دوست دارم چون خیلی قشنگه 

چون بوی عشق و محبت میده  

 

سیاه و سفید در انتظارم تا با تو رنگی شوم!